مجموعه داستان های شکسپیر: رومئو و ژولیت
نویسنده:
ویلیام شکسپیر
مترجم:
جواد ثابت نژاد
امتیاز دهید
بازنویسی: اندرو متیوز
تصویرگر: تونی راس
از متن کتاب:
خانه کاپولت در ورونا در آن شب گرم تابستانی روشنتر از همه جا بود. روی دیوار تالار فرشینه های ابریشمی آویخته بودند و نور شمع دوازده شمعدان بلوری روی سر حاضران نقاب زده ای که در تالار می چرخیدند، رنگین کمانی ایجاد می کرد. خنده و موسیقی فضا را پر کرده بود.
در طرف دیگر تالار، کنار میزی پر از غذا و نوشیدنی، دختر جوانی به نام ژولیت ایستاده بود که دختر لرد و بانو کاپولت بود. او نقابش را برداشت و موی سیاهش را باز کرد. به طوریکه دور شانه اش پخش شد. چهره اش قرمز شده بود و برق می زد.
هرکس او را میدید، زیباییش را تایید می کرد ولی گویا خودش آگاه نبود کسانی او را نظاره می کنند.
چند قدم آنطرف مرد جوانی به او چشم دوخته بود. او در تمام عمرش چنان دلبری ندیده بود...
بیشتر
تصویرگر: تونی راس
از متن کتاب:
خانه کاپولت در ورونا در آن شب گرم تابستانی روشنتر از همه جا بود. روی دیوار تالار فرشینه های ابریشمی آویخته بودند و نور شمع دوازده شمعدان بلوری روی سر حاضران نقاب زده ای که در تالار می چرخیدند، رنگین کمانی ایجاد می کرد. خنده و موسیقی فضا را پر کرده بود.
در طرف دیگر تالار، کنار میزی پر از غذا و نوشیدنی، دختر جوانی به نام ژولیت ایستاده بود که دختر لرد و بانو کاپولت بود. او نقابش را برداشت و موی سیاهش را باز کرد. به طوریکه دور شانه اش پخش شد. چهره اش قرمز شده بود و برق می زد.
هرکس او را میدید، زیباییش را تایید می کرد ولی گویا خودش آگاه نبود کسانی او را نظاره می کنند.
چند قدم آنطرف مرد جوانی به او چشم دوخته بود. او در تمام عمرش چنان دلبری ندیده بود...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مجموعه داستان های شکسپیر: رومئو و ژولیت